میدانم شرایط خوبی برای شنیدن حرفهایم ندارد. میدانم جز او با کسی نمیتوانم حرف بزنم. نه اینکه نخواهم یا کسی را نداشته باشم، نمیتوانم... بعضی وقتها بدجوری میترسم، از لافکادیو یاد گرفته ام که "همه چی اونور ترسه " ... ولی بعضی ترسها نه اینور نه آنورشان هیچ خبری نیست...
پاکی سزاوار توست ...به نام خدا
باربری مشهد یاسوج قیمت پایینشاید اگر قرار باشد یک کتاب را در دنیا، با توجه به ویژگیهای شخصیتیام، انتخاب کنم و هزار بار بخوانمش و فکر کنم و فکر کنم، همین کتاب را انتخاب میکنم. البته وقتی میخوانمش، یکطورهایی به ذهنم و روحم فشار میآید... که چرا پس تا حالا اینطور بودهام... اما از آن فشارهایی ست که برای رشد کردن باید تحملش کرد. میم میگفت که یکی از بستگانشان، با سه کتاب زندگی میکند، آنقدر آنها را خوانده که همه جملهها را حفظ شده. حالا من باید با این کتاب زندگی کنم تا همه جملههایش ملکه ذهنم شود... آخرین باری که با همسر برای خرید کتاب رفته بودیم، ( آه که چقدر دلم برای خرید رفتن تنگ شده) ، من دنبال کتابهای تربیت فرزند بودم، اما صدایی درونم میگفت: "بنده خدا تو که هنوز تعارضهای زندگی مشترکت را حل نکردهای، کتاب تربیت فرزند خواندنت چه صیغه ایست، تو هنوز خودت را تربیت نکردهای" و من به حرفش گوش کردم و این کتاب را خریدم. و حالا در تلاشم برای تربیت خودم. و امروز که به یک جمله از کتاب رسیدم، از شدت فشاری که به روحم آورده است، احساس نیاز به نوشتن پیدا کردم ... نه که این جمله را برای بار اول باشد که میخوانم و میشنوم، بلکه برای بار اول است که تمام قد با آن روبرو میشوم.
فروردین نود و نهدر روند فیلم بینیهای کرونایی، دیشب فیلم The terminal رو دیدم. داستان مردی که از کشور خیالی کراکوژیا وارد امریکا میشه، و به دلیل اینکه بعد از خروجش از کشور کودتا اتفاق افتاده و امریکا فعلا دولت جدید رو نپذیرفته نمیتونه از در فرودگاه خارج بشه. قضیه برای من از اونجایی جالب تر شد که فهمیدم این فیلم الهام گرفته از داستان یک ایرانیه که به خاطر مشکلات اقامتی و پناهندگی، به مدت ۱۸ سال در سالن فرودگاه شارل دوگل فرانسه زندگی کرده ...
زندگی مشترک و حد و مرزهایش 1این فیلم رو دیدم و هی ارکیده رو بابت معرفیش دعا کردم. خیلی خوب بود . خیلی
حمل بار سریع مشهد جیرفتخداجونم سلام
ارزانترین سریعترین حمل بار مشهد بانهجان ناقابل من چه ارزشی دارد که فدای تو شود...
برترین باربری مشهد فساخیلی از داشتههایت، آرزوهای دست نیافتنیِ دیگرانند، و حتی شاید داشتههای امروزت، رویاهای دیروزت باشند که رنگ رویا از رویشان پریده و شده اند داشتنیهای عادی. یا زمان برایت بی اهمیتشان کرده، یا آنقدر دیر به آرزویت رسیدهای که بیات شده و از دهن افتاده...
مشهد گرمسار حمل بار ارزانآخرین کتاب مستور رو امروز دست گرفتم و یک روزه تمومش کردم. من نقد نوشتن رو بلد نیستم، علمشم ندارم، اما تنها چیزی که میدونم اینه که با کتابای مستور مدهوش میشم و ازشون لذت میبرم. شخصیتهاش رو دوس دارم، درکشون میکنم و جذب میشم و باهاشون زندگی میکنم.
اوه... در دست تو...تعداد صفحات : 1