بسم الله
نمیتونم بگم این روزا پر اضطرابترین روزای زندگی منه، چون بدتر از این رو هم گذروندم... ولی در نوع خودش سختیِ بی سابقهای داره
داشتیم زندگیمونو میکردیم، هر روز با تکرار جملهی " تا به شلوغی و گرونی دم عید نخوردیم خریدامونو تموم کنیم"، سرگرم بودیم با گیر دادن به فلان جملهی خواهرشوهر و برادرشوهر، مشغول تلاش برای برنامه ریزی سال جدید، کرونای منحوس از راه رسید. راستی راستی کی فکرشو میکرد که دیگه هیچی سرجای خودش نباشه
خدا کنه این روزا زودتر بگذره و برای همه به سلامت بگذره ...
خدا کنه این مهمون ناخونده زودتر بارشو ببنده و بره ...