به نام خدا
1 - میخواستم عنوان مطلب رو "نود و درد" بنویسم، دیدم هنوز که یک ماهش هم نرفته، هنوز که خدا هست، شاید اون سالایی که شعر " سال نود و درد عجب سال بدی بود" رو میخوندیم ناشکری کردیم که سال نود و نه این شد، خلاصه که باشه همون "نود ونه ". به امید اینکه آخرین سال هزار و سیصدی رو با شادی و خوشی ادامه بدیم. نه فقط برای من، برای همه دنیا، و این دعا مستجاب نمیشه مگر به اومدن شما آقاجان ... شادی و خوشی محض توی این دنیا هیچوقت سهم کسی نبوده، و هیچوقت نعمتای خدا بین بندههاش مساوی تقسیم نمیشه، اما میشه که بااومدن شما به "عدالت" تقسیم بشه.
امروز 24 فروردینه، الان که این مطلب رو مینویسم، عمیق ترین حسهایی که دارم نگرانی و دلتنگیه. نگران عزیرای زندگیم، نگران همه مردم، دلتنگ خانواده م که امسالم رو بدون اونا شروع کردم و خیلی سخت دارم ادامه میدم. با تماس تصویریهایی که یه طرفش همیشه اشک هست، اشکایی که یا سرازیر میشه یا به سختی توی چشمها مهار میشه. و خدایا من به چیزی که سهم ما قرار دادی راضی ام ... و ازت میخوام هیچ کسی رو با رنج عزیزاش امتحان نکنی...
2 - این روزا با اهداف سال جدیدم مشغولم و یکی از مهم ترین اونها غلبه بر اهمال کاریه. دامیکه همیشه جلوی پیشبرد اهداف و کارای مهم پهنه.دارم مطالعه میکنم و امید دارم که امسال شکستش بدم ...انشاء الله
3- به یکی از هم دانشگاهیهام که حدود 8 سال ازش بیخبر بودم پیام دادم و احوالاتش رو جویا شدم. مهندسی کامپیوتر میخوند توی یکی از بهترین دانشگاهای ایران و ارشد هم یه رشته خوب توی یه دانشگاه خوب. و حالا که ازش پرسیدم چیکار میکنی، گفت بچه داری ... بعد از دو سال کار استعفا داده و توی خونه مونده به خاطر بچه ش. و من هیچوقت نمیتونم این تعارض بین سرکار رفتن و نرفتن مادرا رو برای خودم حل کنم....
4 - دو تا فیلم دیدم که دلم میخواد در موردشون بنویسم که فراموش نکنم
* jumanji 1995 رو دیدم. خوب بود. برای من که خیلی سخت جذب فیلمها میشم راضی کننده بود. در حد سرگرم شدن ... دو تا بچه شروع میکنن به یه بازی که مراحلش توی دنیای واقعی اتفاق میفته و فقط یه بازی نیست. اگر بخوان اثرات مراحلی که اتفاق افتاده از بین بره باید بازی رو تموم کنن. قسمتهای بعدیش رو نمیبینم چون بعید میدونم دیگه بیشتر از این برای این نوع فیلم کشش داشته باشم
* Forrest Gump از اون دسته فیلمهایی بود که بعد از دیدن از رویهارد حذفش نکردم چون دلم میخواد دوباره ببینمش. دوسش داشتم و از دیدنش واقعا لذت بردم . همه فیلم روایتیه از مردی که روی یه نیمکت نشسته و داستان زندگیش رو برای افرادی که میان و روی اون نیمکت میشینن تعریف میکنه. یه آدم معمولی با ضریب هوشی پایین که به موفقیتهای بزرگی میرسه. یاد اون برنامه کتاب باز میفتم که دکرت شکوری در ستایش معمولی بودن صحبت میکرد... بازی تام هنکس فوق العاده ست. شاید یه بخشی از علاقه م به دوباره دیدن فیلم ، دقت بیشتر به بازی تام هنکسه. وقتی نقدهای فیلم رو میخوندم بازیگرایی که قبل تام هنکس باهاشون صحبت شده بود برای این نقش رو میدیدم ، خدا رو شکر میکردم که این نقش رو به تام هنکس دادن. مگه ممکنه کسی بهتر از اون بتونه این نقش رو بازی کنه....