از راهپیمایی که برمیگشتیم یه سر رفتیم خونه پدر همسر، یکی از نزدیکان اونجا بودن، پرسیدن که مردم زیاد اومده بودن؟ گفتم بله، گفت این مردم چقدر بیشعورن، من یه لحظه شوکه شدم، گفتم یعنی ما هم بیشعوریم؟ بنده خدا خودش یه لحظه معزش جواب نداد که چی به چی شد (من اون لحظه نمیدونستم بخندم یا ناراحت بشم)، بعد چند ثانیه گفت نه خب شما که باید میرفتید، گفتم چرا باید میرفتم؟ بازم در سکوت نگام کرد ... دیگه خانومش شروع کرد به صحبت کردن و بد و بیراه گفتن به مسئولین، و نجاتش داد از ادامهی مکالمه ...
بازدید : 1
سه شنبه 22 بهمن 1403 زمان : 0:16
